آقای مهاجرانی،
پیش از هر مطلبی از شما تشکر میکنم که مثل برخی حداقل عقاید خود را پنهان نمیکنید و باد شما را به سوی خود نمی کشاند.
اما جنابعالی با وجود اینکه تا این اندازه رهبر استبداد در ایران مورد ستایشتان قرار دارد و اظهار داشتید پروندهٔ پاک و سپیدی دارند، تعجب میکنم چطور ایشان را تنها گذاشتید و در خارج از وطن هستید، به انگلیس پناه بردید، کشوری که سالهاست چشم طمع به ثروت سرزمین مان دارد، همانهایی که سیاستشان یکی از عوامل شوربختی و نیرنگ هاست... بگذریم، پرسش اینجاست که چگونه میتوان از جنایتکاران و سیستمی که بر اساس خون و جان انسان پای ریزی شده، انتظار اصلاح شدن داشت و بعد هم دوباره آنان را برای حاکمیت مجدد با همان اصول و ایدئولوژی برگزید؟
چرا آنگونه که شما و همتایانتان میگویید; ۸۰ میلیون مردم بایستی دوباره رژیمی را انتخاب کنند که همه چیز آنها را به تاراج بردهاند...
رژیمی که تنها دلیل بقا آن به مدت ۳۲ سال، چیزی جز جنایت و دروغ نبوده است!
به تعبیر شما، همانطور که در نطق اخیرتان به وضوح اعلام کردید، این است که برای رهایی و رسیدن به دموکراسی نباید سریع عمل کرد، یعنی ۲ سال کم است! مردم باید ۳۰ سال دیگر هم سرکوب شوند، تا عدهای به جای نام "اسلام"، این بار به نام "اصلاح" فرصتی بیشتر برای منصب و قدرت بیابند... پادشاهی پهلوی تنها به فاصلهٔ چند ماه فشار ممتد، سقوط کرد، هر چند شاه تلاشی برای متوجه ساختن مردم، نسبت به فریبی که از سوی بیگانگان، به خصوص اسلام گراها خوردند، نکرد، همه چیز را رها کرد و کنار کشید. گر چه حقیقت نشان میدهد که پادشاهی پهلوی نیازمند ریفرم بود، نه تغییر، که البته پذیرفته هم شده بود... آزادیهایی که امروز مردم بخاطرش شکنجه میشوند و یا به قتل میرسند، آن هنگام در آن غرق بودند، غیر از چند مورد سیاسی، که زمینه برای بهبود فراهم شده بود...
اما به هر جهت روشن است که سردمداران حکومت اسلامی، به این سادگی کنار نمیروند. به قول آقای خمینی که اگر همهٔ ملت بگویند نه، من میگویم بله... ولی این مردم هم، مردم آن زمان نیستند، امروز خواستههایشان مشخص است و در عین حال به سطوح آمدهاند، میبینید که چگونه در خیابانها مرگ را میپذیرند ولی ذلّت را هرگز... میدانید که این به اصطلاح شما انقلاب اسلامی، اولا هرگز پیروز نشد، دوما از همان سال ۵۷ تا کنون، جنبش بیداری توسط آگاهان و لایههای مختلفی از جامعه شکل گرفته و بدیهیست جنبش مردمی سال ۸۸ هم در پی آن بوده و تازگی ندارد...
به هیچ عنوان نمیتوان آن را انکار کرد...
برای درک آن کافیست نگاهی به رخدادهای پیش از سال ۸۸ بیاندازید و دهها هزار انسانی که فریاد اعتراض و آزادیخواهی داشتند...
که رژیم آنان را با توجیح حاکمیت الهی به کام مرگ کشید. کشتار و صدها ترور، اسناد و مدارک بجایی مانده، گورهای جمعی و بازماندگان همه خود بیان گر این مطلب است. اما خون این بسیاران و جاویدنامان امروز سراپای تمام رهبران حکومت اسلامی و حامیان آنان را فرا گرفته است.
رشد و بلوغ اندیشه انقلاب ۸۸ به آنجا رسیده که شعار امروز مردم مرگ بر دیکتاتور است.
سخن از مردمیست که شاید بتوان گفت %۱ یا حدود ۱ نفر از هر ۱۰۰ ایرانی به دست خونخوارانی که شما تاییدشان میکنید ، تنها به خاطر عقایدشان به قتل رسیدند و حدود %۱۰ کشور را ترک کردند و بیش از %۹۵ مردم به هر شکلی دچار آسیبهای متعدد اجتماعی، روحی، جانی و اقتصادی گشته اند. حال چگونه میتوان این فجایع را جبران کرد؟ و با کدامین استدلال میتوان این تشکیلات فاسد و جنایتکاران را اصلاح کرده و دوباره اسلحه را به دست آنان سپرد؟ بهتر است خرد و خواست مردم را جدی بگیرید و به شعور ایشان توهین نکنید! فریاد رسای ملت را بشنوید و پیکرهای غرق به خونهای سرخ را ببینید... خواست اکثریت مردم دردمند، برچیدن بساط و معرکهٔ حکومت اسلامیست!
خوشبختانه فرزندان ایران زمین بیشتر از هر زمان دیگر هوشیار هستند، به ویژه نسل جوان دیگر فریب عوام فریبیها را نمیخورد و بدانید آنان بسیار سریعتر از منطق شما، دشمن را شکست میدهند و با افتخار پرچم آزادی و آزادگی را بر بلندای خاک ایران برافراشته خواهند کرد.
کاسپین ماکان
اسفند ۸۹
ویدئو سخنرانی آقای مهاجرانی در ۲ بخش در لینکهای زیر قابل مشاهده است:
http://www.youtube.com/watch?v=DLbGFNZVT2g
http://www.youtube.com/watch?v=6E4ClLlYo4c&feature=related
۱ نظر:
مهاجرانی به فکر بقای رژیمی است که هر ماه برایش چک حقوقش رو میفرسته. چرا این ادم بیاد از کارفرمای خودش شاکی باشه؟ پول یا مفت و خوشگذرانی در انگلیس، دیگه چی بهتر
ارسال یک نظر