جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۰ دی ۱۹, دوشنبه

اصلاح طلبان ببینند

اصلاح طلبان و پیروان رژیم چگونه می توانند در چشمان مادرانی چون این شیرزنِ فداکار نگاه کنند و همچنان خواستار بقای حکومت اسلامیِ جهل و جنایت باشند...؟!


مادر جاوید نام سهراب اعرابی:
هرکسی که سکوت کند، به بچه ها خیانت کرده است...

۱۳۹۰ دی ۱۲, دوشنبه

چنگال خون آلود حکومت اسلامی

وقتی شورش سال 57 اتفاق افتاد، من کودکی هفت ساله بودم.
بیشتر افراد خونواده و نزدیکان یا سیاسی بودند یا حداقل پیگیر مسائل مربوطه بودند.
اون وقت ها فقط دو روزنامه مهم در ایران وجود داشت. کیهان و اطلاعات! که هر دو سیاه و سفید چاپ می شدند.
به یاد میارم که در اون روزهای تلخ و عجیب همیشه من و"محسن" یکی از برادرهام ، این مسئولیت رو توی خونه به عهده داشتیم که ، این دوتا روزنامه رو برای بقیه اعضای خونواده تهیه کنیم.
ولی خب همیشه برای گرفتن روزنامه ها از کیوسک های روزنامه فروشی، که معمولاً ساعت 2 بعد از ظهر پخش می شدند و آماده فروش بودند؛ باید قبل از اون میرفتیم و نوبت می گرفتیم با این امید که تا قبل از تموم شدنش روزنامه رو بخریم و به خونه برگردیم.
به همین دلیل همینکه ناهارمون رو می خوردیم، سریع می رفتیم تا به روزنامه فروشی برسیم و اونقدر توی صف می ایستادیم تا زمان پخش روزنامه برسه.
اما یادم میاد، یکی از دفعاتی که روزنامه رو گرفتیم از اون جایی که پیش از همه، من سر تیتر خبر هارو می خوندم و عکس هارو خوب و با دقت وارسی می کردم، با چند عکس روبه رو شدم که بیش از پیش روی من تاثیر گذاشت.
درواقع اون عکس ها احساس عجیبی رو در من به وجود آورد که کمی توصیف اون واسم سخته.
اجازه بدین اول بگم که اون عکس ها، مربوط به صحنه های خیلی فجیعی از جسد تکه پاره شده و سراسر خون آلود زنده یاد سرلشگر خسروداد بود.

با اینکه اون عکس ها همونطور که گفتم سیاه و سفید چاپ شده بود، اما با نگاه کردن به اون ها کاملاً اوج فاجعه حس می شد.
به خودم می لرزیدم و احساس وحشت و نگرانی و البته ناامنی تمام وجودم رو فرا گرفته بود.
نمی تونستم باور کنم که آدم ها چنین رفتاری از خودشون نشون بدهند.
اصلاً برام قابل درک نبود. خیلی دلم می خواست که واقعیت نداشته باشه و این فقط یکی از اون کابوس هایی باشه که گاهی وقت ها در خواب می دیدم.
ولی شوربختانه واقعیت داشت.
خلاصه اینکه تا خونه دویدم و اون عکس هارو نشون خونواده ام دادم.
دلم میخواست حداقل اون ها چیزی برای گفتن داشته باشند تا من کمی آروم بشم.
ولی اون ها هم حال و روزی بهتر از من نداشتن.
همه بهت زده به تصاویر دلخراش و وحشتناک این جنایت ها چشم دوخته بودند.
متاسفانه این جنایات هر روز تکرار می شد و رهبران شورش سعی می کردند که بیشتر دست به این جنایات بزنند تا به زور و وحشت هم که شده به اهدافشون برسند. 
بنابراین این کشتارها پی در پی تکرار می شد.




از اونجایی که شورشیان به نام اسلام و حاکمیت اسلامی این فجایع رو انجام می دادند، بنابراین از  همون زمان بود که نفرت من از اسلام و حاکمیت اسلامی شکل گرفت و هر روز که گذشت عمیق تر شد.
بعدها آن نا امنی ای که در اون روزها احساس  می کردم، به وقوع پیوست.
بدون تردید ، خونِ خسروداد، رحیمی، هویدا، فرخ رو پارسا  و هزاران خدمتگذار و آزادی خواه دیگر، دامانِ رهبرانِ جهل و جنایت و همه آنانی که حکومت اسلامی را به هر نوعی حمایت کردند، گرفته است.


کاسپین ماکان

۱۳۹۰ دی ۶, سه‌شنبه

هفت میلیون بار کشته شدن


تبریک برای آزادی بهروز، گرچه این رهایی خیلی دیر است، تصور کنید هفت سال زندان معادل هفت میلیون بار کشته شدن است.

به او که جوانی و بهترین سال های زندگیش را برای آزادی وطن در سیاه چاله‌های حکومت اسلامی از دست داد، مدیون هستیم.
این حقیقت تلخی‌ است که بسیاری از ما در تمام این مدت کوتاهی‌ کردیم. به امید اتحاد برای سرنگونی رژیم مذهبی‌ و باز پسگیری ایران.




خبرگزاری هرانا – بهروز جاوید تهرانی زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر سر انجام پس از هفت سال حبس عصر امروز از زندان رجایی شهر کرج آزاد شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا از کرج، بهروز جاوید تهرانی که سابقه بازداشت‌ در اعتراضات دانشجویی ۱۸ تیر سال ۷۸، تجمع مقابل سازمان ملل در سال ۸۳ در دفاع از زندانیان سیاسی را دارد آخرین باز سال ۱۳۸۴ به اتهام ارتباط با گروه‌های معاند نظام بازداشت و در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی حداد (حسن زارع دهنوی) بدون داشتن وکیل محاکمه و در مجموع به تحمل ۷ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.
وی در ‌‌نهایت و در آخرین پرونده خود از سوی دادگاه تجدید نظر به چهار سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد که حکم شلاق در مورد این زندانی سال گذشته اجرا شد.
بهروز جاوید تهرانی که از سن ۱۹ سالگی همواره در بازداشتگاه‌های مختلف کشور حضور داشته است در مجموع ۱۱ سال از عمر خود را در زندان‌های جمهوری اسلامی بدون مرخصی سپری کرده است.
دستگاه امنیتی در آخرین اقدام خود سعی داشت وی را مجددا به دلیل انتشار فیلمی ازمحسن دکمه چی زندانی سرطانی به حبس تعزیری محکوم کند، اما بر اساس آخرین گزارشات دریافتی این زندانی از اتهامات وارده تبرئه و امروز مصادف با روز تولد خود از زندان رجایی شهر کرج آزاد شد.

۱۳۹۰ دی ۴, یکشنبه

A poem by Thorn White to Neda

She was a beautiful lady from Iran.
Neda was shot at a protest in Tehran.
"Give our people freedom" the crowd cried.
'I'm burning" . "I'm burning". Neda said as she died.

Neda sing your song from heaven. Sing it loud.
The angles are your choir. Your people are proud.
Let everyone know that God is with them.
It should be known that hope will shine again.

Please don't be afraid. You didn't die in vain.
The protesters remember. They call out your name.
Your death has been recorded for the world to see.
Some people have to die for others to be free.

Neda sing your song from heaven. Sing it loud.
The angles are your choir. Your people are proud.
Let everyone know that God is with them.
It should be known that hope will shine again.

An innocent life has been taken away.
Historians have marked the day.
No one should be shot for speaking their mind.
We all know that life can be unkind.

The internet has shown us this tragedy.
A world full of mothers cry for this young lady.


Thorn White






حقیقت در سادگیست




وارستگانند اینان...
صداقت، سادگی‌ و صمیمیتشان بر عمق جان می‌نشیند.
شوربختانه پس از اشغال ایران زمین، توسط اسلامگرایان؛ پیش از هر چیز مهر از میان ما رفت.

۱۳۹۰ آذر ۲۸, دوشنبه

رژیم اسلامی، خطرناک تر از بمب اتم!




رژیم اسلامی، خطرناک تر از بمب اتم!

هر روزی که می گذرد رژیم اسلامی ایران با حمایت برخی از دولت ها از جمله چین، روسیه و کره از نظر قوای نظامی و جنگی قوی تر می شود.
به ویژه از لحاظ دسترسی به بمب و موشک های اتمی که این مسئله یک تهدید کاملاً جدی برای نه تنها کشورهای منطقه بلکه همه جهان محسوب می گردد.
از سوی دیگر تا کنون بایستی ماهیت حکومت اسلامی کاملاً برای سازمان ملل متحد و اعضای آن روشن شده باشد تا از تصمیم گیری های ظاهری بر سر میز مذاکره دور شوند و اجرای قطع نامه های خود را بر علیه رژیم ایران، جدی و عملی سازند.
نقض مسلم حقوق بشر، فشارهای گسترده اجتماعی و مهم تر از همه، فجایع و جنایات بزرگی که شامل حذف فیزکی ده ها هزار نفر از مخالفین و روشنفکران توسط رژیم اسلامی در سه دهه گذشته صورت گرفته، حکایت از اهداف شوم آنان دارد.
بنابراین سردمداران اسلامی هرگز پایبند به قوانین انسانی نبوده و نیستند و بدون تردید و نیز علی رغم نظر عده ای از حامیان آن ها هرگز قابل اصلاح نخواهند بود.
از طرفی باید اشاره کنم که رژیم ایران یک حکومتِ بر پایه مذهب بوده و همان طور که روشن است حاکمین ایران تمام اقدامات خود را بر علیه دولت ها و کشورهایی که مخالف آن ها هستند، بر اساس رهنمودها و قوانین اسلامی که همواره جنگجویانه و ضد بشریست انجام میدهند. آن ها معتقدند باید اسلامشان را فراگیر کرده و به همه کشورها صادر کنند.
رژیم اسلامی با اقدامات تروریستی در سراسر دنیا در نهایت می خواهد زمام امور جهان را به دست گیرد و به قول خود حاکمیت اسلام را در جهان پایه ریزی کند.
در اینجا دو نکته حائظ اهمیت است:
نکته اول اینکه رژیمی که به واسطه منافع خود حاضر به انجام هرگونه جرم و جنایت و غارت در برخورد با مردم خود می شود، چگونه می توان انتظار داشت که دست به اقدام برعلیه جامعه جهانی نزند که البته تا کنون به اشکال مختلف اقدام کرده است!
ریشه بسیاری از ترورها در سطح جهانی و دامن زدنِ به اختلاف بین برخی از کشورها مانند اعراب و اسرائیل، به دلیل دخالت ها و مکر و حیله عوامل رژیم اسلامیست.
و نکته دوم که پیش از این نیز به آن اشاره شد، هدف رژیم در برخورد با مخالفینش حداقل در ظاهر، برپایه قوانین اسلامیست و در این قوانین به روشنی به جنگیدنِ در راه خدا اشاره شده است.
به عبارتی ساده تر پیروان رهبران رژیم اسلامی که تعداد نسبتاً قابل توجهی هم هستند به راحتی حاضرند در این راه بمیرند و بمیرانند و این امر از هر سلاح اتمی به مراتب خطرناک تر است.
هم اکنون پس از نقض آشکار حقوق سیاسی دولت ها در کشور ایران از جمله برخورد وحشیانه حامیان و عوامل رژیم به فرمان رهبران اسلامی با نمایندگان دولت انگلیس در سفارت مربوطه در تهران، سرانجام برای بسیاری از کشورهای اروپایی زنگ خطری به صدا درآمد مبنی بر آن که به زودی رژیم تهران دیگر نه تنها برای آنان سودی در بر نخواهد داشت بلکه به یک دشمن تمام عیار برای آنان مبدل گشته و در نتیجه به آن ها ثابت کرد که شاید در حال حاضر قطع روابط دیپلماتیک با رژیم ایران منفعت بیشتری نسبت به رابطه های کلان اقتصادی با آن ها دارد.
بنابراین در حالی که برخی از کشورهای اروپایی تصمیم به قطع هرگونه رابطه با رژیم اسلامی را داشته و به دنبال حتی تحریم چند جانبه رژیم ایران هستند، اما متاسفانه رفتار محافظه کارانه و به نوعی توام با سازش کشورهایی نظیر آمریکا، کانادا و آلمان، سوال برانگیز است و جای تعجب بسیار دارد.
آن چه مسلم است بایستی عاملان حکومت اسلامی ایران را در دادگاه های بین المللی به خاطر نقض گسترده حقوق بشر، محاکمه و هم چنین برخوردهای خصمانه آن ها در مقابل کشورهای دیگر را سریعاً متوقف کرد و پیش از آن نیز بایستی کلیه سفارت خانه ها و دفاتر کنسولگری رژیم در کشورهای دیگر تعطیل شده و طرح های تحریم نفت و مشتقات آن، تحریم سیستم حمل و نقل زمینی، هوایی و دریایی و توقف تمامی معاهدات اقتصادی اجرا گردیده و تمامی راه های گریز از تحریم که قالباً توسط برخی از کشورهای دیگر صورت می گیرد، بسته شود و نیز عاملان اصلی حکومت را به پای میز محاکمه بین المللی بکشاند.
در غیر این صورت طبیعیست، دولت ها و بسیاری از مردم دنیا در خطر بسیار جدی از سوی رژیم اسلامی قرار خواهند گرفت.
متاسفانه دولت کانادا با توجه به اینکه ریاست قطع نامه سازمان ملل متحد در مورد ایران را بر عهده دارد؛ که می تواند نقش موثری در توقف اقدامات ضد بشری رژیم اسلامی ایفا کند، برعکس شرایطی را برای پیشبرد اهداف آنان، خواسته یا ناخواسته فراهم نموده.
در طی این سال ها بسیاری از عوامل حکومت اسلامی پس از غارت منابع ملی، به نفع خود برای فردای تیره شان اقدام به سرمایه گذاری های کلان ، در این کشور کرده اند و امروز جایگاه های مهمی را برای خود بنا ساخته اند.
در حال حاضر کانادا به پایگاه دوم عوامل بلند پایه و تشکیلات اطلاعاتی رژیم اسلامی ایران تبدیل شده است.
در حالی که دولت آقای هارپر می تواند در اقدامی سنجیده ، برای به حداقل رساندن روابط خود با رژیم ایران اقدام کرده و سفارت خانه این رژیم در کشور خود را تعطیل کند، اما اجازه می دهد تا فعالیت های سفارت خانه رژیم ایران در دیگر شهرهای کانادا نیز از جمله ونکوور وسعت بیشتری بیابد.
امید است با فشار همه جانبه سازمان ملل و دولت ها، رهبران رژیم اسلامی ایران منزوی شده و به زانو درآیند.
بدیهیست حل معضل بزرگ رژیم اسلامی ایران همانند کلیدیست که پس از فروپاشی آن، بسیاری از کشورهای جهان از جمله سوریه شاهد بازگشت صلح، آرامش و برقراری دمکراسی در سرزمین خویش خواهند بود.

کاسپین ماکان


۱۳۹۰ آذر ۱, سه‌شنبه

دوران طلایی

افرادی که ناآگاهانه و با چشمانی بسته به دنبال رهبران پوشالی و بی‌ خرد، دویدند تا به دوران طلاییِ مظهر جهل و جنایت برسند...





 کاسپین ماکان


۱۳۹۰ آبان ۲۹, یکشنبه

۱۳۹۰ آبان ۲۷, جمعه

پل ورسک و یکی‌ از کوچکترین خدمات رضا شاه بزرگ به میهن




عکس: کاسپین ماکان 



عکس: کاسپین ماکان 

پل ورسک از شاهکارهای مهندسی زمان خویش به حساب می آمده است.
این پل در زمان رضاشاه در ایران توسط آلمان ها و در طول جنگ جهانی دوم در سوادکوه استان مازندران و به رهبری سرمهندس اتریشی خود یعنی والتر اینگر ساخته شد.
این پل راه ارتباطی راه آهن سراسری شمال جنوب بوده که با شگفتی تمام و با ابزار آلات بسیار ساده مانند دینامیت و دریل دستی ساخته شده بود و در ساخت آن از هیچ سازه فلزی استفاده نشده است.
این پل در دوران جنگ جهانی دوم پل پیروزی نامیده می‌شد.
رضاشاه شخصاً برای افتتاح این پل به سوادکوه همان زادگاه خویش آمد و به دستور او سرمهندس اتریشی یعنی اینگر نیز موظف شد تا در هنگام عبور اولین قطار از روی پل زیر پل قرار گرفته تا در صورت تخریب این پل اولین شخص کشته شده از این حادثه خود او باشد.
این بنا از ملات سیمان و شن شسته شده و آجر ساخته شده و در ساختمان آن از آرماتور استفاده نشده است.
به بیان دیگر این بنا از ملات غیر مسلح ساخته شده است.
حجم پل ورسک که دارای ۶۶ متر دهانه قوسی و ۱۱۰ متر ارتفاع از ته دره است، جمعاً ۴۵۰۰ مترمکعب است.
طول کلی پل ۷۳/۲ متر است.هزینه ساخت آن در آن زمان، بالغ بر ۲ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان بوده است.
برای ساخت این پل عظیم چند طرح مبتنی براستفاده از مصالح بنایی که بیشتر مقرون به صرفه بوده، به تصویب رسید. پل ورسک در شمار مهمترین آثار فنی مهندسی راه آهن شمال ایران محسوب می‌شود و شماره ثبت تاریخی ملی آن ۱۵۳۴ می باشد.
ورسک از جمله پل‌های استراتژیک ایران است که توسط مهندسان آلمانی و اتریشی با تضمین ۷۰ ساله احداث شد.
همچنین گفته می شود: این پل پنجمین سازه مهم قطار در جهان محسوب می گردد.
این پل در درّهٔ ورسک در روستای ورسک عباس‌آباد، واقع در ۴۵ کیلومتری جنوب شهر زیراب و۸۵ کیلومتری شهر قائمشهر در محور فیروزکوه قرار دارد؛ و راه آهن سراسری تهران ـ شمال را به هم متصل می‌کند.
این پل دو کوه عظیم و سخت‌گذر عباس‌آباد را به یکدیگر اتصال می‌دهد.
ورسک از نام مهندسی از بوهم گرفته شده که در ساخت این پل شرکت داشت. 
نام او شژاووسک بود.
چون در فارسی این حرف چکی وجود ندارد و تلفظ آن کلمه برای بسیاری سخت بود، بدین نام مشهور گشت.
این مهندس اهل کشور آلمان (بوهم آلمان) بوده و چون در زمان جنگ جهانی دوم این پل ساخته شده و همچنین روابط خوبی میان دو کشور ایران و آلمان در آن زمان برقرار بوده در ساخت این پل بیشتر از مهندسان آلمانی استفاده شده‌است.
در سال ۱۹۴۳ که حمله متفقین به ایران قریب الوقوع بوده و آلمانها به شدت از این موضوع که متفقین ایران را تحت تصرف در بیاورند و در پی آن کمکهای نظامی و غذایی به استالینگراد برسانند، شخصی به نام ژنرال مایر نامه‌ای را از طرف شخص هیتلر به دست رضاشاه می رساند که در آن نامه، هیتلر از رضاخان درخواست می‌کند تا ایران، تمامی پل ها و تونل هایی را که آلمانیها در مسیر راه آهن سراسری برای ایرانی ها ساخته اند، از جمله پل ورسک را منفجر کرده تا در صورت حمله متفقین به ایران، اعزام نیرو و غذا از جنوب ایران به شمال آن و به سمت مرزهای روسیه با تاخیر و مشکلات فراوانی همراه گردد و آلمان ها فرصت کافی برای نابودی استالینگراد را داشته باشند.
در ادامه هیتلر به رضا شاه قول می دهد تا پس از پایان جنگ و پیروزی کامل بر روس ها، به پاس زحمات رضا شاه در جریان جنگ، همان راه آهن، پل ها و تونل ها و چه بسا بهتر از آن را برای ایران خواهد ساخت.
اما رضاشاه در جواب نامه هیتلر از ژنرال مایر خواست تا ضمن ارسال سلام او به پیشوا هیتلر اطمینان خاطر دهد که ایران عضو کنوانسیون ژنو بوده و در این جنگ نیز اعلام بی طرفی نموده است.
به این ترتیب هیچ کشوری حق ورود به خاک ایران را در زمان جنگ ندارد.

کاسپین ماکان

۱۳۹۰ آبان ۲۴, سه‌شنبه

تصویر جمعی‌ از اسلامگرایان و خیانتکاران به مردم






تصویر جمعی از اسلام گرایان و خیانتکاران به مردم که با انحراف فکری و به خاطر ثروت و قدرت طلبی، متاسفانه بی خردان بسیاری را به سوی خود کشانده و سرانجام، ایران به به زوال و ویرانی رساندند.
برخی از بیگانگان، همچنان چشم طمع به فردای ایران دارند...
روشن بینی و شهامت راز حفظ سرزمین کوروش است؛ وظیفه ای که بر دوش یکایک ماست...

کاسپین ماکان



۱۳۹۰ آبان ۱۱, چهارشنبه

راز دیکتاتورها!


سلطه گری را گفتند چه خوری؟

گفت: گوشت ملت...!

گفتند: چه نوشی؟

گفت: خون ملت...!

گفتند: چه پوشی؟

گفت: پوست ملت...!

وی را گفتند: از چه راه این‌ها را به دست می‌‌آوری؟

گفت: از جهل مردمان...!

گفتند: از جهل چگونه نگهداری و مراقبت میکنی‌؟

گفت: در جعبه طلائی خرافات......!!!!!!