جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۰ دی ۲۸, چهارشنبه

شلیک به تفکر پوچ اسلامی، با بدن عریان


از زمان کودکی ام، وقتی با صحنه های وحشیانه در برخورد با افرادی که مثلاً حجاب نداشتند یا با مسائلی از این دسته روبه رو می شدم همیشه سوالی در ذهنم به میان می آمد که اگر موهای سر یک نفر نباید دیده شود، و آن قدر بد است که این کار به دستگیری، بازجویی و حتی گاهی به قتل وی منجر می گردد، پس چرا در زمان آفرینش کاملاً عریان به دنیا می آید؟! 
آن آفریننده نمی توانست این چیزهای بد را اصلاً به وجود نیاورد یا از همان اول داخل یک پارچه ای، برگی بپیچاند و بعد از شکم مادرش بیرون بیاورد؟!
بعدها در زمان نوجوانی با صحنه تاسف بار و جانسوزی روبه رو شدم که هیچ گاه از یادم نمی رود.
نیروهای حفاظت و اطلاعات نیروی هوایی رژیم اسلامی در محوطه منازل سازمانی قصر فیروزه به خاطر به اصطلاح بدحجابی یک دختر زیباروی، با قنداق اسلحه به سرش ضربه ای زدند که به فاصله چند دقیقه تا رسیدن به بیمارستان قصر فیروزه غرق در خون شد و در مقابل چشمانم جان سپرد.
این مقدمه کوتاهی بود تا در اینجا پس از انتشار تصویر نیمه عریان بازیگر محبوب سینمای ایران و جهان در رسانه های اروپایی و یورش سپاهیان اسلام به وی، به مواردی راجع به آن اشاره کنم.
گرچه عده بسیاری با دیدن تصویر گلشیفته فراهانی خشمگین شده و با نوشتن پیام های توهین آمیز بر بی خردی خود صحّه گذاشته اند، اما این اقدام از طرف این بانوی شجاع ایرانی بسیار قابل ستایش است.
برخورد با گلشیفته مرا یاد حمله جمعی از نادانان به خودم انداخت.
زمانی که تابوی اسرائیل، یا همان دشمن فرضی رژیم را شکستم.
تصور کنید در میان عده بیشماری که کلمه "یهودی" جزء رکیک ترین فحش هایشان محسوب می شود، به سرزمین یهودیان سفر کردم و با آنان از هدف های مشترکی سخن گفتم.
پس از آن به جای توجه به ضربه مهلکی که درست بر نقطه ضعف رژیم وارد ساختم، حملاتی به شخص من از طرف آنانی که به اصطلاح خود را روشن دانسته و در تلاش برای دمکراسی هستند، انجام گرفت؛ در حالی که این جهت گیری ها به خوبی روشن کرد که این افراد بر سر یک سفره با اسلام گراها نشسته اند و طبیعتاً فرسنگ ها از معنای دمکراسی و آزادی به دورند.
نکته اینجاست که اینگونه جبهه گیری ها و بدگویی ها نه تنها از سوی حامیان حکومت و اسلام و اصلاح طلبان صورت می گیرد، بلکه متاسفانه از طرف برخی از مردمی هم مطرح می گردد که انگار اسلام در تک تک سلول های مغزیشان جای گرفته و انسانیت را از آن ها ربوده است و این مسئله اولاً همراهی با حامیان حکومت را در بر داشته و دیگر آنکه باعث ناامیدی ها و از میان رفتن همگرایی در بین مبارزین راه آزادی شده است. 
در راه رسیدن به آزادی و دست یابی به دمکراسی حقیقی، روش های گوناگونی وجود دارد که بدون تردید یکایک ما در انجام آن به نوعی توانایی و مسئولیت داریم. 
برای فردای آزاد ایران، بایستی به مبارزه در دو بخش کلی پرداخت.
اول مقابله با بی خردی، خرافات و قوانین ابلهانه مذهبی به ویژه اسلام، که اصولاً بر ضدّ انسان و اجتماع بوده و کاملاً در تضاد با طبیعت بشر است.
و دوم تلاش برای سرنگونی حاکمیت دیکتاتوری مذهبی و تبدیل آن به یک نظام سکولار و دمکراتیک.
روشن است که هنرمندان بیش از همه می توانند نقش های کلیدی و موثرتری را ایفا کنند. آن هم در این آستانه که ضرورتش بیش از هر زمان دیگری احساس می شود.
دسته ای از هنرمندان در داخل کشور نه تنها در این راه هیچ تلاشی نمی کنند، بلکه شوربختانه حتی دست به حمایت مستقیم از رژیم اسلامی می زنند و یا بر ضد مردم و رستاخیز آنان فعالیت می کنند. که در این باره نمونه های بسیاری قابل ذکر است. اما خوشبختانه هنرمندان روشن و وطن پرستی نیز حضور دارند که همواره برای روشنگری و بازگویی حقیقت در تلاشند.
گلشیفته فراهانی به درستی هرچه تمام با شکستن تابوهای ناآگاهان از هر دو راه برای مبارزه استفاده کرد که در جای خود شایان تقدیر است.
عریان شدن این بانو پیام های بسیاری دارد، از جمله "نه" گفتن به حکومت ضدّ زن، که بیش از 14 قرن است که بر سر ایرانیان سایه سیاهی افکنده است.
همچنین در سه دهه گذشته که به واسطه آن میلیون ها نفر امروز دیگر بین ما نیستند و یا در گوشه و کنار دنیا آواره اند و "نه" گفتن به روی دیگر سکه رژیم، یعنی اصلاح طلبان که با حیله گری، همچنان در پی بقای حکومت جنون هستند.
و "آری" گفتن به آزاد زیستن و اندیشیدن، به برده نبودن و بازگشتن به حقیقتِ انسان بودن.
در نتیجه چگونه پوشیدن و نوشیدن که تنها قراردادهای خودساخته افراد است، هرگز نمی تواند به کسی صدمه بزند. ولی به خاطر خرافات و عقاید مذهبی با شمشیر سر دیگران را قطع کردن، با گلوله سینه ای را شکافتن، شکنجه، تجاوز و حلق آویز کردن است که هیچ جایی از انسانیت باقی نمی گذارد.
به امید آزادی اندیشه 
کاسپین ماکان


۱۳۹۰ دی ۲۴, شنبه

کجایند یاران...؟!


"عبدالله مومنی" و ‎"مجید دری" دوستان هم سلولی من در سیاه چاله اوین بودند.

این عزیزان مبارزان واقعی اند، که بیش از ۲ سال است در مقابل اهریمنان اسلامی، قاطعانه ایستادگی می‌کنند.

شجاعتشان شایان ستایش است!
به امید آزادی هموطنان در زندانی بزرگ به وسعت ایران، به ویژه آنان که در چنگال رژیم، همچنان اسیرند.
کاسپین ماکان




نفوذ گستردهٔ رژیم توسط فریب خوردگان بسیجی‌، میان کوشندگان بازپسگیری وطن


اگر تلاش و نبرد بار پایهٔ آگاهی‌ نباشد، در یک چشم به هم زدن، دشمن بین ما نفوذ می‌کند و پیش از هر چیز همگرای از میان خواهد رفت!


در گام نخست، بایستی؛ خرافات و عقاید مذهبی‌ ضد انسانی‌ را از مغز خویش دور کنیم و آنگاه راه پیروزی را با خردمندی هموار سازیم.

به امید ایران آگاه و آزاد
کاسپین ماکان

 نفوذ گستردهٔ رژیم توسط فریب خوردگان بسیجی‌، میان کوشندگان بازپسگیری وطن

۱۳۹۰ دی ۲۱, چهارشنبه

در حال حاضر سازمان ملل و اعضای آن در خواب به سر می‌‌برند





.برخورد گلوله توسط مزدوران اسد به سر یک کودک در سوریه

Assad's forces shot to the head of a Syrian child.

دادخواستِ پایان دادن به مرگ انسان توسط انسان


اساساً مرگ انسان توسط انسان دیگر، به هر دلیلی که باشد، جنایت محسوب می شود.
که البته جنایت اشکال گوناگونی دارد که برخی نام های متفاوتی به آن داده اند.
مثل قصاص، مقابله به مثل، اعدام، کشتار در جنگ و ... اما همه اینها، "قتل" محسوب می شود.
ایده اصلی در پایه گذاری تفکر و دادخواستِ پایان دادنِ به مرگ انسان توسط انسان، این است که هرگز نبایستی ظلم و جنایت را با جنایت دیگری پاسخ داد.
طبیعیست که هر نوع کشتنِ انسان، جنایت دیگری را در پی خواهد داشت.
و دیگر اینکه سزای مرگ برای جنایتکار، بهترین راه خلاصی برای اوست. 
به عبارتی دیگر مجرم بدون هیچ جوابگویی در مقابل کارهایش، به سادگی رها شده و از بین می رود.
در صورتی که مجرمینِ جنایتکار بایستی زنده بمانند و شاهد نتیجه تمام جنایت ها و ستم کاری های خود باشند و از سوی دیگر بهترین مجازات برای یک جنایتکار، پاسخ گویی در برابر مردم و بازماندگان است که این، بزرگترین تنبیه برای اوست.
در نهایت ادامه حیات این افراد در بهبود جامعه ای سالم بسیار موثر خواهد بود از این نظر که زندگیشان همواره عبرتی است برای دیگران تا جنایت، دوباره تکرار نشود.


کاسپین ماکان

۱۳۹۰ دی ۱۹, دوشنبه

اصلاح طلبان ببینند

اصلاح طلبان و پیروان رژیم چگونه می توانند در چشمان مادرانی چون این شیرزنِ فداکار نگاه کنند و همچنان خواستار بقای حکومت اسلامیِ جهل و جنایت باشند...؟!


مادر جاوید نام سهراب اعرابی:
هرکسی که سکوت کند، به بچه ها خیانت کرده است...

۱۳۹۰ دی ۱۲, دوشنبه

چنگال خون آلود حکومت اسلامی

وقتی شورش سال 57 اتفاق افتاد، من کودکی هفت ساله بودم.
بیشتر افراد خونواده و نزدیکان یا سیاسی بودند یا حداقل پیگیر مسائل مربوطه بودند.
اون وقت ها فقط دو روزنامه مهم در ایران وجود داشت. کیهان و اطلاعات! که هر دو سیاه و سفید چاپ می شدند.
به یاد میارم که در اون روزهای تلخ و عجیب همیشه من و"محسن" یکی از برادرهام ، این مسئولیت رو توی خونه به عهده داشتیم که ، این دوتا روزنامه رو برای بقیه اعضای خونواده تهیه کنیم.
ولی خب همیشه برای گرفتن روزنامه ها از کیوسک های روزنامه فروشی، که معمولاً ساعت 2 بعد از ظهر پخش می شدند و آماده فروش بودند؛ باید قبل از اون میرفتیم و نوبت می گرفتیم با این امید که تا قبل از تموم شدنش روزنامه رو بخریم و به خونه برگردیم.
به همین دلیل همینکه ناهارمون رو می خوردیم، سریع می رفتیم تا به روزنامه فروشی برسیم و اونقدر توی صف می ایستادیم تا زمان پخش روزنامه برسه.
اما یادم میاد، یکی از دفعاتی که روزنامه رو گرفتیم از اون جایی که پیش از همه، من سر تیتر خبر هارو می خوندم و عکس هارو خوب و با دقت وارسی می کردم، با چند عکس روبه رو شدم که بیش از پیش روی من تاثیر گذاشت.
درواقع اون عکس ها احساس عجیبی رو در من به وجود آورد که کمی توصیف اون واسم سخته.
اجازه بدین اول بگم که اون عکس ها، مربوط به صحنه های خیلی فجیعی از جسد تکه پاره شده و سراسر خون آلود زنده یاد سرلشگر خسروداد بود.

با اینکه اون عکس ها همونطور که گفتم سیاه و سفید چاپ شده بود، اما با نگاه کردن به اون ها کاملاً اوج فاجعه حس می شد.
به خودم می لرزیدم و احساس وحشت و نگرانی و البته ناامنی تمام وجودم رو فرا گرفته بود.
نمی تونستم باور کنم که آدم ها چنین رفتاری از خودشون نشون بدهند.
اصلاً برام قابل درک نبود. خیلی دلم می خواست که واقعیت نداشته باشه و این فقط یکی از اون کابوس هایی باشه که گاهی وقت ها در خواب می دیدم.
ولی شوربختانه واقعیت داشت.
خلاصه اینکه تا خونه دویدم و اون عکس هارو نشون خونواده ام دادم.
دلم میخواست حداقل اون ها چیزی برای گفتن داشته باشند تا من کمی آروم بشم.
ولی اون ها هم حال و روزی بهتر از من نداشتن.
همه بهت زده به تصاویر دلخراش و وحشتناک این جنایت ها چشم دوخته بودند.
متاسفانه این جنایات هر روز تکرار می شد و رهبران شورش سعی می کردند که بیشتر دست به این جنایات بزنند تا به زور و وحشت هم که شده به اهدافشون برسند. 
بنابراین این کشتارها پی در پی تکرار می شد.




از اونجایی که شورشیان به نام اسلام و حاکمیت اسلامی این فجایع رو انجام می دادند، بنابراین از  همون زمان بود که نفرت من از اسلام و حاکمیت اسلامی شکل گرفت و هر روز که گذشت عمیق تر شد.
بعدها آن نا امنی ای که در اون روزها احساس  می کردم، به وقوع پیوست.
بدون تردید ، خونِ خسروداد، رحیمی، هویدا، فرخ رو پارسا  و هزاران خدمتگذار و آزادی خواه دیگر، دامانِ رهبرانِ جهل و جنایت و همه آنانی که حکومت اسلامی را به هر نوعی حمایت کردند، گرفته است.


کاسپین ماکان

۱۳۹۰ دی ۶, سه‌شنبه

هفت میلیون بار کشته شدن


تبریک برای آزادی بهروز، گرچه این رهایی خیلی دیر است، تصور کنید هفت سال زندان معادل هفت میلیون بار کشته شدن است.

به او که جوانی و بهترین سال های زندگیش را برای آزادی وطن در سیاه چاله‌های حکومت اسلامی از دست داد، مدیون هستیم.
این حقیقت تلخی‌ است که بسیاری از ما در تمام این مدت کوتاهی‌ کردیم. به امید اتحاد برای سرنگونی رژیم مذهبی‌ و باز پسگیری ایران.




خبرگزاری هرانا – بهروز جاوید تهرانی زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر سر انجام پس از هفت سال حبس عصر امروز از زندان رجایی شهر کرج آزاد شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا از کرج، بهروز جاوید تهرانی که سابقه بازداشت‌ در اعتراضات دانشجویی ۱۸ تیر سال ۷۸، تجمع مقابل سازمان ملل در سال ۸۳ در دفاع از زندانیان سیاسی را دارد آخرین باز سال ۱۳۸۴ به اتهام ارتباط با گروه‌های معاند نظام بازداشت و در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی حداد (حسن زارع دهنوی) بدون داشتن وکیل محاکمه و در مجموع به تحمل ۷ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.
وی در ‌‌نهایت و در آخرین پرونده خود از سوی دادگاه تجدید نظر به چهار سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد که حکم شلاق در مورد این زندانی سال گذشته اجرا شد.
بهروز جاوید تهرانی که از سن ۱۹ سالگی همواره در بازداشتگاه‌های مختلف کشور حضور داشته است در مجموع ۱۱ سال از عمر خود را در زندان‌های جمهوری اسلامی بدون مرخصی سپری کرده است.
دستگاه امنیتی در آخرین اقدام خود سعی داشت وی را مجددا به دلیل انتشار فیلمی ازمحسن دکمه چی زندانی سرطانی به حبس تعزیری محکوم کند، اما بر اساس آخرین گزارشات دریافتی این زندانی از اتهامات وارده تبرئه و امروز مصادف با روز تولد خود از زندان رجایی شهر کرج آزاد شد.

۱۳۹۰ دی ۴, یکشنبه

A poem by Thorn White to Neda

She was a beautiful lady from Iran.
Neda was shot at a protest in Tehran.
"Give our people freedom" the crowd cried.
'I'm burning" . "I'm burning". Neda said as she died.

Neda sing your song from heaven. Sing it loud.
The angles are your choir. Your people are proud.
Let everyone know that God is with them.
It should be known that hope will shine again.

Please don't be afraid. You didn't die in vain.
The protesters remember. They call out your name.
Your death has been recorded for the world to see.
Some people have to die for others to be free.

Neda sing your song from heaven. Sing it loud.
The angles are your choir. Your people are proud.
Let everyone know that God is with them.
It should be known that hope will shine again.

An innocent life has been taken away.
Historians have marked the day.
No one should be shot for speaking their mind.
We all know that life can be unkind.

The internet has shown us this tragedy.
A world full of mothers cry for this young lady.


Thorn White






حقیقت در سادگیست




وارستگانند اینان...
صداقت، سادگی‌ و صمیمیتشان بر عمق جان می‌نشیند.
شوربختانه پس از اشغال ایران زمین، توسط اسلامگرایان؛ پیش از هر چیز مهر از میان ما رفت.

۱۳۹۰ آذر ۲۸, دوشنبه

رژیم اسلامی، خطرناک تر از بمب اتم!




رژیم اسلامی، خطرناک تر از بمب اتم!

هر روزی که می گذرد رژیم اسلامی ایران با حمایت برخی از دولت ها از جمله چین، روسیه و کره از نظر قوای نظامی و جنگی قوی تر می شود.
به ویژه از لحاظ دسترسی به بمب و موشک های اتمی که این مسئله یک تهدید کاملاً جدی برای نه تنها کشورهای منطقه بلکه همه جهان محسوب می گردد.
از سوی دیگر تا کنون بایستی ماهیت حکومت اسلامی کاملاً برای سازمان ملل متحد و اعضای آن روشن شده باشد تا از تصمیم گیری های ظاهری بر سر میز مذاکره دور شوند و اجرای قطع نامه های خود را بر علیه رژیم ایران، جدی و عملی سازند.
نقض مسلم حقوق بشر، فشارهای گسترده اجتماعی و مهم تر از همه، فجایع و جنایات بزرگی که شامل حذف فیزکی ده ها هزار نفر از مخالفین و روشنفکران توسط رژیم اسلامی در سه دهه گذشته صورت گرفته، حکایت از اهداف شوم آنان دارد.
بنابراین سردمداران اسلامی هرگز پایبند به قوانین انسانی نبوده و نیستند و بدون تردید و نیز علی رغم نظر عده ای از حامیان آن ها هرگز قابل اصلاح نخواهند بود.
از طرفی باید اشاره کنم که رژیم ایران یک حکومتِ بر پایه مذهب بوده و همان طور که روشن است حاکمین ایران تمام اقدامات خود را بر علیه دولت ها و کشورهایی که مخالف آن ها هستند، بر اساس رهنمودها و قوانین اسلامی که همواره جنگجویانه و ضد بشریست انجام میدهند. آن ها معتقدند باید اسلامشان را فراگیر کرده و به همه کشورها صادر کنند.
رژیم اسلامی با اقدامات تروریستی در سراسر دنیا در نهایت می خواهد زمام امور جهان را به دست گیرد و به قول خود حاکمیت اسلام را در جهان پایه ریزی کند.
در اینجا دو نکته حائظ اهمیت است:
نکته اول اینکه رژیمی که به واسطه منافع خود حاضر به انجام هرگونه جرم و جنایت و غارت در برخورد با مردم خود می شود، چگونه می توان انتظار داشت که دست به اقدام برعلیه جامعه جهانی نزند که البته تا کنون به اشکال مختلف اقدام کرده است!
ریشه بسیاری از ترورها در سطح جهانی و دامن زدنِ به اختلاف بین برخی از کشورها مانند اعراب و اسرائیل، به دلیل دخالت ها و مکر و حیله عوامل رژیم اسلامیست.
و نکته دوم که پیش از این نیز به آن اشاره شد، هدف رژیم در برخورد با مخالفینش حداقل در ظاهر، برپایه قوانین اسلامیست و در این قوانین به روشنی به جنگیدنِ در راه خدا اشاره شده است.
به عبارتی ساده تر پیروان رهبران رژیم اسلامی که تعداد نسبتاً قابل توجهی هم هستند به راحتی حاضرند در این راه بمیرند و بمیرانند و این امر از هر سلاح اتمی به مراتب خطرناک تر است.
هم اکنون پس از نقض آشکار حقوق سیاسی دولت ها در کشور ایران از جمله برخورد وحشیانه حامیان و عوامل رژیم به فرمان رهبران اسلامی با نمایندگان دولت انگلیس در سفارت مربوطه در تهران، سرانجام برای بسیاری از کشورهای اروپایی زنگ خطری به صدا درآمد مبنی بر آن که به زودی رژیم تهران دیگر نه تنها برای آنان سودی در بر نخواهد داشت بلکه به یک دشمن تمام عیار برای آنان مبدل گشته و در نتیجه به آن ها ثابت کرد که شاید در حال حاضر قطع روابط دیپلماتیک با رژیم ایران منفعت بیشتری نسبت به رابطه های کلان اقتصادی با آن ها دارد.
بنابراین در حالی که برخی از کشورهای اروپایی تصمیم به قطع هرگونه رابطه با رژیم اسلامی را داشته و به دنبال حتی تحریم چند جانبه رژیم ایران هستند، اما متاسفانه رفتار محافظه کارانه و به نوعی توام با سازش کشورهایی نظیر آمریکا، کانادا و آلمان، سوال برانگیز است و جای تعجب بسیار دارد.
آن چه مسلم است بایستی عاملان حکومت اسلامی ایران را در دادگاه های بین المللی به خاطر نقض گسترده حقوق بشر، محاکمه و هم چنین برخوردهای خصمانه آن ها در مقابل کشورهای دیگر را سریعاً متوقف کرد و پیش از آن نیز بایستی کلیه سفارت خانه ها و دفاتر کنسولگری رژیم در کشورهای دیگر تعطیل شده و طرح های تحریم نفت و مشتقات آن، تحریم سیستم حمل و نقل زمینی، هوایی و دریایی و توقف تمامی معاهدات اقتصادی اجرا گردیده و تمامی راه های گریز از تحریم که قالباً توسط برخی از کشورهای دیگر صورت می گیرد، بسته شود و نیز عاملان اصلی حکومت را به پای میز محاکمه بین المللی بکشاند.
در غیر این صورت طبیعیست، دولت ها و بسیاری از مردم دنیا در خطر بسیار جدی از سوی رژیم اسلامی قرار خواهند گرفت.
متاسفانه دولت کانادا با توجه به اینکه ریاست قطع نامه سازمان ملل متحد در مورد ایران را بر عهده دارد؛ که می تواند نقش موثری در توقف اقدامات ضد بشری رژیم اسلامی ایفا کند، برعکس شرایطی را برای پیشبرد اهداف آنان، خواسته یا ناخواسته فراهم نموده.
در طی این سال ها بسیاری از عوامل حکومت اسلامی پس از غارت منابع ملی، به نفع خود برای فردای تیره شان اقدام به سرمایه گذاری های کلان ، در این کشور کرده اند و امروز جایگاه های مهمی را برای خود بنا ساخته اند.
در حال حاضر کانادا به پایگاه دوم عوامل بلند پایه و تشکیلات اطلاعاتی رژیم اسلامی ایران تبدیل شده است.
در حالی که دولت آقای هارپر می تواند در اقدامی سنجیده ، برای به حداقل رساندن روابط خود با رژیم ایران اقدام کرده و سفارت خانه این رژیم در کشور خود را تعطیل کند، اما اجازه می دهد تا فعالیت های سفارت خانه رژیم ایران در دیگر شهرهای کانادا نیز از جمله ونکوور وسعت بیشتری بیابد.
امید است با فشار همه جانبه سازمان ملل و دولت ها، رهبران رژیم اسلامی ایران منزوی شده و به زانو درآیند.
بدیهیست حل معضل بزرگ رژیم اسلامی ایران همانند کلیدیست که پس از فروپاشی آن، بسیاری از کشورهای جهان از جمله سوریه شاهد بازگشت صلح، آرامش و برقراری دمکراسی در سرزمین خویش خواهند بود.

کاسپین ماکان