جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۱ آذر ۳۰, پنجشنبه

متن کامل گفتگوی ویژه در مورد اندیشه‌های ندا

متن کامل گفتگوی ویژه در مورد اندیشه‌های ندا 


 هومن شریفی: با گذشت سه سال از کودتای انتخاباتی 88، امروز «ندا آقا سلطان » به عنوان نماد مظلومیت ملت ایران برای تمام ملت ها افکار عمومی جهان شناخته می شود. اما به نظر می رسد هنوز جامعه ما با بسیاری از افکار و اندیشه های ندا آنچنان آشنا نیست؛ درست یا غلط کسی که طی سه سال گذشته هم خواسته و هم توانسته تا حدی اندیشه و باورهای « ندا » یی را که نه سابقه ای در فعالیت های دانشجویی داشت و نه امیدی به تغییر از طریق صندوق های رای برای مردم ایران تبیین کند نامزد او کاسپین ماکان است. ممکن است برخی از دوستان صراحت وی را در بیان مسیر دگرگونی در ایران و آسیب شناسی مذهب در ساحت سیاسی اجتماعی نپذیرند ، اما با هر گرایش سیاسی و فکری که بخواهیم دیدگاهها و روایت ماکان از ندا را بررسی کنیم ناگزیر باید بپذیریم که او شریک زندگی ندا بود. باید قبول کنیم که ندا حرف هایی را که به دلایل بسیار نمیتوانست به اعضای خانواده اش بگوید به او میتوانسته و اگر تعارضی میان روایت اعضای خانواده ندا با ماکان هست ، دست کم میتوانیم به اعتبار خرد روایت ها را مرور کنیم و به محک تجربه بسپاریم!
این مصاحبه در سه بخش صورت گرفت ؛ بخش اول آنرا در نخستین روزهای پاییز و به صورت تلفنی انجام دادم ، اما به دلیل بروز کسالت حدودا یک ماه و نیم طول کشید تا مجددا فرصت و امکانی برای گفتگو با وی فراهم شود. نزدیک شدن به 16 آذر نیز میتوانست بهانه ای باشد تا در لا به لای این گفتگو یکی از سئوالات رایج میان فعالین دانشجویی و دوستانم را با وی در میان بگذارم و آن دلیل عدم فعالیت ندا در دوره تحصیل در دانشکده الهیات بود.
به هر روی ، این گفتگو میتواند بهانه ای باشد برای دوباره اندیشیدن و دوباره یاد کردن از دختری که اگر سبز نبود ، اما انسان بود و اگر رای نداده بود ، اما همراه ملت به خیابان آمد تا به ستم و سرکوب اعتراض کند؛ این گفتگو را با هم میخوانیم:




پرسش: در رابطه با رویکرد ندا نسبت به آگاهی بخشی به جامعه ، می دانیم که ندا آگاهی بخشی را تنها راه نجات جامعه ایران می دانست . اما در عین حال جامعه ایران جامعه ایست که نسبت به مذهب غالبا رویکردی ناخودآگاه دارد و بیشتر از گرایش به متون و اندیشه مذهبی تمایل به رفتارهای آیینی دارند که در موارد بسیاری - مانند قمه زنی و برخی مراسم عزاداری دیگر - می توان با نقد درون گفتمانی مذهب نیز به آگاهی بخشی به جامعه کمک کرد و این در حالیست که رویکرد سلبی نسبت به مذهب با واکنش بسیار منفی مواجه می شود. 
آیا خانم آقاسلطان با توجه به اینکه رشته الهیات را برای تحصیل انتخاب کرده بودند ، قائل به استفاده از نقد درون گفتمانی مذهب برای آگاهی بخشی نیز بودند یا خیر ؟


پاسخ: با توجه به شرایط وخیم و اسف بار جامعه ایران که بر اساس بی کفایتی حاکمین دهه های گذشته به ویژه رهبران حکومت اسلامی پدید آمده است، ندا می پنداشت تنها راه نجات بخش، سرنگونی حکومت اسلامی و حذف قوانین اسلامی از جامعه است، اما این راه را فقط به عنوان قدم اول می دانست. چراکه جامعه ایرانی برای برون رفت از بیشمار مشکلات ریشه ای فکری، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، بهداشتی و غیره نیازمند دانش و آگاهیست و برای آن می بایستی ابتدا دژهای سانسور و محدودیت های اندیشه را در هم شکست تا سرانجام مردم ایران رنگ خوش نکویی و امنیت را ببینند. 
بدیهی است که از بین رفتن تشکیلات رژیم اسلامی و حتی جدایی دین از سیاست و اداره جامعه تنها راه چاره نیست. صرف نظر از تعاریف فلسفی پیرامون دین و مذهب به ویژه اسلام، بایستی گفت در پایه، عمده مشکلات موجود، ساختار اسلام است. همواره قوانین اسلام به عناوین مختلف فرامین قتل، جنایت و تجاوز صادر می کند و اجتماع را به انحطاط، هرج و مرج و تبهکاری سوق می دهد، در این صورت اسلام ذاتا نمی تواند یک جامعه ایده آل و سالمی را پایه ریزی کند. 
کافیست نگاهی گذرا به جوامع اسلامی از گذشته تا کنون داشته باشیم. به راستی کدام جامعه اسلامی را می توان مثال زد که مردمش در صلح،‌ آرامش و امنیت، همزیستی قابل توجه و در خور انسان داشته باشند؟
بنابراین مشکل ما تنها نشر خرافات در فرهنگ فعلی ایرانیان نیست. بارها به این نکته ساده و مهم اشاره کرده ام که اگر خرافات را از اسلام جدا کنید، آنچه باقی می ماند، سراسر خرافاتی بیش نیست! یعنی اساس اسلام خرافات است. در نتیجه این فریب اسلامگرایان است که می گویند؛ اِشکال از مردم است، نه از اسلام!‌ یا به تعبیری دیگر می گویند؛ اِشکال، عقاید خرافیست، نه ذات اسلام! آنان از اسلام در ذهن خود چیزی ساخته اند که خود شیفته آن شده اند، اما در عمل حتی خودشان نیز قربانی قوانین انسان ستیز اسلام می شوند.
ولی نکته درد آور و تکان دهنده، آن است که این خرافات غالبا بر علیه اخلاقیات و انسانیت است و این در حالیست که خوشبختانه در بسیاری از جوامعی که اسلام در آن ها حاکم است، دستورات اسلامی به طور کامل اعمال نمی گردد که اگر تمام آن اجرا شود، آنگاه شاهد جهنمی خواهیم بود بر روی زمین به رنگ خون و نیرنگ که تبهکاران با ناآگاه نگاه داشتن اعضای آن جامعه، رهبری آن را بر عهده خواهند داشت. درست مثل جامعه فعلی ایران.
حال اینکه عده ای عقیده دارند؛ " عریان کردن حقیقت باعث خشم عده ای از خرافه پرستان و سودجویان می شود، پس بایستی حقایق را انکار کرد"، برآیندی جز ادامه ننگ و نگون بختی برای جامعه ما ندارد. سرانجام باید پرده ها را کنار زد تا مردم در معرض رویارویی با حقیقت قرار گیرند و حق انتخاب را به آنان بازگرداند. هم اکنون عده ای اسلامگرا این حق انتخاب را از مردم ربوده اند و خود به جای مردم تصمیم می گیرند. آن ها تایین می کنند که مردم چه بپوشند، چه بگویند و حتا به چه بیاندیشند!‌
قرن هاست که در جهان میان جوامع پدیده ای وجود دارد به نام انقلاب! مفهوم انقلاب یعنی یک تحول بنیادین که ظرف مدت کوتاهی بیشترین تغییرات را پدید می آورد. تغییراتی که از درون چند نفر شکل می گیرد، وارد اجتماع می شود، سپس اکثریت افراد جامعه را در بر می گیرد و در نهایت روش های کشورداری، کنترل اجتماع و در بسیاری از مواقع، به کمک تبلیغات و آموزش، بنیان‌های فرهنگی‌ و اعتقادی را دگرگون می‌سازد. بنابراین آن عده که می فرمایید واکنش های منفی و حتی خشونت آمیزی در برابر پرده گشایی از حقایق نشان می دهند، اتفاقا بیش از همه نیازمند این انقلاب هستند.
ندا نیز در بررسی های اولیه اش به نتایج قابل توجهی رسیده بود. او در عمیق ترین لایه های وجودش این حقایق را در مورد جامعه و نقش مخرب اسلام درک کرده بود. وی باور داشت که بایستی واقع بینانه چهره حقیقی و خشن اسلام را به مردم نشان داد تا آنان بدانند از طریق دین و مذهب به ویژه اسلام هرگز نمی توان به صلح و آرامش دست یافت، پس باز هم راه رهایی را خردمندی می نامید.
یکی‌ از چندین مثالی که از ایشان به یاد دارم این است که: ندا و من در یک هتل بسیار مجلل و مجهزی بودیم که امکانات آن به ویژه از نظر سرویس غذا کم نظیر بود، اما ندا اصرار داشت که به هتل دیگری برویم، فقط به این دلیل که ساخت هتل بر اساس معماری اسلامی بود و این موضوع به شدت او را رنج می‌‌داد! ندا می گفت: هر نشانی‌ از اسلام، ۱۴۰۰ سال جنایت و جنگ را یادآوری می‌کند. باید بگویم که خوشبختانه نفرت ندا از اسلام و تاکیدش بر بیداری از روی آگاهی‌ و تحقیق بود. حالا دقیقتر به این موضوع توجه کنیم؛ ندا به فرمان چه کسی‌، به دست چه کسانی‌ و با چه اندیشه و اعتقادی کشته شد!؟ پاسخ این است: ندا به دستور نماینده خدا بر زمین یا همان ولایت فقیه و توسط افراد مسلمان، با تکیه بر قوانین اسلام به قتل رسید...! وقت آن رسیده که نگاهی‌ به دیگر اقدامات اسلام گرایان در گوشه و کنار دنیا بیندازیم...! موضوع بحث من این نیست که این گونه بی‌ عدالتی‌ها در دستورات اسلامی و مسلمان‌ها خلاصه میشود، ولی‌ دست کم پیروان ادیان دیگر اگر جنایتی هم مرتکب می شوند، ربطی‌ به ایدئولوژی آنها ندارد، به این دلیل که حداقل دیگر مذاهب و ادیان، امروز با انسان و انسانیت خو گرفته‌اند، آنها هرگز نمی‌گویند؛ بکشید در راه خدا...!


پرسش: در رابطه با آسیب های اجتماعی و دردهای مبتلا به جامعه امروز ایران ، میدانیم که بسیاری از ارکان حکومت اسلامی که در حوزه اجتماعی مسئولیت دارند با عملکرد غیر علمی و اشتباه خود رنج های مضاعفی را به جامعه ایران تحمیل میکنند. از سوی دیگر به دلیل ماهیت توتالیتار حکومت اسلامی که نتیجه آن مقابله و رویکرد حذفی نسبت به هرگونه کنش و تحرک در جامعه مدنی با هدف اعمال کنترل ناحدود در زندگی فردی و اجتماعی است ، همیاری های اجتماعی نیز در سطح جامعه ایران غالبا به نتایج مطلوب نمی رسد.
این پرسش بنیادین به ویژه در سه سال گذشته برای بسیاری از فعالین مدنی مطرح بوده و هست که میان تلاش برای آسیب زدایی از جامعه و مقابله با حکومت چگونه می توانند یکی از این دو را انتخاب کنند ؟!
دوست داریم بدانیم زنده یاد ندا آقا سلطان با دیدگاه اخلاقی که نسبت به جامعه داشت و در عین حال با درک اصلاح ناپذیری و شرارت حکومت اسلامی چگونه پاسخی را به این پرسش ارائه میکرد و آیا همیاری اجتماعی را مقدم بر مبارزه سیاسی می دانست یا جدای از آن ؟!



پاسخ: پیش از هر مطلبی، خوشحالم که به حقیقت اصلاح ناپذیری حکومت اسلامی اشاره کردید. خشت به خشت این حکومت بر روی خون بنا گشت و ۳۳ سال است که مردم خاموش، تنها نظاره‌‌گر به خون غلتیدن هزاران ندا هستند و یا عده‌ای در انتظار اصلاح شمشیر‌های خون آلود، حتا در زندان اسیرند...! و از سوی دیگر این حقیقت تکان دهنده ایست که؛ تمام مردم ایران شامل مذهبی و غیر مذهبی، سنتی و مدرن، حتی بسیجی و سپاهی، صدمات جبران ناپذیری را در سال های گذشته تا کنون متحمل شده اند. گرچه بسیاری از آنان به لحاظ عادت ها و اعتقادات غلط نسبت به آن بیگانه اند. آسیب هایی که مردم ایران با آن مواجهند به دو بخش عمده تقسیم می شوند: نخست آسیب هایی که ناشی از باورهای مذهبی بوده که غالبا باعث بی عدالتی، افزایش نرخ جرم و جرائم، فشارهای روحی و جسمی و نظیر آن بوده که در اینجا خدا بهانه شده و به واسطه خدا، آحاد جامعه مبتلا به پیدایش معضلات عمیق و گسترده ای گردیده اند. حال پرسش اینجاست که؛ آیا به راستی این همان چیزی است که خداوند برای مخلوقاتش می جوید...!؟
و دوم آسیب هایی که به خاطر بی کفایتی روسا و مدیران در هر سه بخش قانون گذاری، اجرایی و نظارتی جامعه پدید می آیند. این مسئله نیز علاوه بر بی عدالتی سبب ناامنی، بروز نابهنجاری‌های روحی‌ و روانی‌، افزایش مرگ و میر و از این دسته می گردد. مسائل بسیار روشن بوده و از نقطه نظر علمی‌ و منطقی‌، کاملا قابل اثبات هستند ولی توضیح آن بسیار به درازا می کشد که ناگزیر از مطرح کردن آن ها در این بخش می شوم. 
در گفت و گوهایی که بین ندا و من در آغاز ارتباطمان در ایران به میان می آمد، هر دو به نکته مشترکی اشاره می کردیم و آن اینکه: اساسا حکومت ایدئولوژیک به ویژه حکومت اسلامی که خود داستان درازی دارد، دیکتاتوری محض است. بنابراین حاکمیت کنونی ایران دارای دو فاکتور از بدترین اشکال حکومت هاست. در حالی که سال هاست در میان جوامع پیشرفته حکومت های مذهبی و دیکتاتوری دیگر توان ظهور بین مردم را ندارند، در مقابل، قرن هاست که باورهای غلط مذهبی در بین مردم ایران، آداب و فرهنگشان ریشه دوانیده و این همان برگ برنده ظهور حکومت اسلامی است و در عین حال کار فعالین مدنی، سیاسی و روشنگران را با پیچیدگی مضاعفی نیز رو به رو ساخته است. پس برای برون رفت از این مخمصه، شوربختانه باید راه دشواری طی شود.
به هر حال کلید رهایی ایرانیان دو رو دارد: مبارزه سیاسی از یک سو و روشنگری از سوی دیگر. بدون تردید این دو راه بایستی به طور همزمان طی شود. 
ندا همواره سوالی در ذهن داشت که راجع به آن بارها با من صحبت کرد. ندا می گفت: واقعا چه راهی برای خاتمه این دردها وجود دارد و همیشه دنبال یک واکنش عملی و قابل اجرا می گشت. وی از معدود کسانی بود که انتخابات را تحریم کرد. ندا می گفت: اینکه "ما به کدام یک از چهار مهره رژیم رای دهیم، هرگز اهمیت ندارد، مهم این است که رای ما تنها به معنی تایید حکومت اسلامیست. وی به قول خود هیچ وقت شناسنامه اش را آلوده به مهر جمهوری اسلامی نکرد. و اعتقاد داشت مبارزه لاک پشتی جز بقا و ریشه دار کردن حکومت، سرانجامی ندارد. پس از اعلام نتایج در انتخابات دهم ریاست جمهوری که با سیل معترضین مواجه گشت نیز مصمم با حضورش در راهپیمایی های اعتراض آمیز، میان مردم، مخالفت خود را اعلام می کرد.



پرسش: با توجه به اينكه ندا معتقد به ضرورت تغيير حكومت در ايران بود و همين طور درك روشني از فشارهاي حكومت اسلامي نه فقط در بعد سياسي بلكه در تمام جنبه هاي زندگي اجتماعي بر ملت ايران داشت. يكي از سوالاتي كه مطرح مي شود اين است كه آيا ايشان در دوره تحصيل در دانشكده الهيات در خصوص ضرورت فعال سازي جامعه دانشگاهي و خارج كردن فضاي دانشگاهها از كنترل حكومت نيز احساس ضرورت داشتند يا خير ؟! و اگر اين چنين ضرورتي را احساس ميكردند آيا اين احساس ضرورت در جنبه عملي نيز ايشان را به رابطه گرفتن با مجامع دانشجويي و يا براي مثال تشكيل يك هسته از فعالين دانشجويي ترغيب كرده بود يا نه ؟!



پاسخ: بر خلاف دیگر دانشجویان در رشته الهیات که به دلیل علاقه ایشان و گرایش بیشتر به مذهب این رشته را انتخاب می‌ کنند، ندا هیچ علاقه ای به مذهب نداشت، بلکه فقط به خاطر کنجکاوی اش برای شناخت بیشتر مذاهب و چرایی تعدد ادیان و این همه پیروانی که چشم بسته از بدو تولد تا مرگ دچارش هستند، این رشته را برگزیده بود. کمتر از یکسال به تحصیلش ادامه داد و در نهایت به دلایل مختلف از ادامه تحصیل انصراف داد. اما یکی از مهم ترین آن ها این بود که دانست که دین و مذهب در پایه دروغی بیش نیست و غالبا ساخته و پرداخته ذهن بیمارگونه بشر بوده است. او در عین حال دارای نگرشی سکولار بود. به این منظور که اداره کشور و اجتماع را کاملا جدای از دین می دانست. به مذاهب، ادیان و پیروان آن نیز احترام می گذاشت و آنان را در چگونگی‌ پرستش خدایشان آزاد می دانست. همچنین خود به طرز شگفت انگیز و پر شوری، عاشق پروردگار بود، ولی از اسلام بیزار بود، به این دلیل که اسلام همواره در جنگ با بندگان خداست!
در مورد تشکیل گروه های دانشجویی یا فعالیت های سیاسی، مدنی و حقوق بشری می دانیم که در حکومت نظامی - اسلامی که سرشار از خفقان و وحشت است؛ پاسخ شما تنها طناب دار و گلوله است. مگر اینکه فعالیت های شما با نام اسلام و اصلاحات عجین باشد، که البته در آن صورت هم به زندان و شکنجه می انجامد. 
زمانی که ندا یک دانشجو بود هرگز به فعالیت های دانشجویی، آن هم در دانشگاه الهیات فکر نمی کرد. به دلیل محیط دانشگاه الاهیات و دانشجویانی که این رشته را دنبال می کردند. در حقیقت ندا در این راه دوستان همفکری نیافته بود. اما خود به تنهایی بارها با اساتید و مدیران دانشگاه به بحث و جدل پرداخته بود. و در این جا دریافت که در این مسیر تنهاست. شاید بارها گفته ام که او در روزهای آخر زندگی اش به این نکته اشاره واضحی داشت: برای دستیابی به آزادی، همه مردم مسئولند. و چه زیبا می گفت: که همه بایستی قدمی بردارند، هرکسی اثری می گذارد و مجموع این آثار توانمندی و آزادی را به دنبال خواهد داشت. امیدوارم آن قشر بی تفاوت و آنانی که می گویند: ما که سیاسی نیستیم و به همین سادگی خود را کنار می کشند و از مسئولیت شانه خالی می کنند، اندکی به خود آیند. 
قدر مسلم نبرد با نادانی و ظلم را نبایست بر دوش عده ای خاص مانند دانشجویان نهاد. این وظیفه ایست که بر دوش همه افراد در هر جایگاهیست. حداقل همه آن هایی که دلسوز خود و هم نوع خود هستند. آنانی که به سرزمین ایران احترام می گذارند. کسانی که قهرمانان و جاویدنامان خاک ایران را نیک می شمارند. آزادی نتیجه ایست که همه افراد در آن سهیم خواهند بود.



پرسش: يكي ديگر از سوالاتي كه در رابطه با زندگي و نگرش خانم ندا آقا سلطان براي اينجانب و البته براي بسیاری فعالین سیاسی وجود دارد این است که ندا نه بعنوان یک فعال سیاسی ، بلکه به عنوان یک شهروند فعالیت های حقوق بشری و ترویجی برای فعال کردن اذهان ملت نسبت به جنایات و قانون شکنی های حکومت را چگونه ارزیابی می کرد ؟
آیا معتقد بودند که تا پیش از رسیدن به مرحله تغییر حکومت می توان با آموزش مردم در مورد مبانی حقوق شهروندی و حقوق بشر و کمک به جریان مطالبه محوری و مطالبه گری مردم گامی در این زمینه برداشت یا خیز ؟



پاسخ: ندا هرگز به طور رسمی یک فعال سیاسی نبود و در هیچ گروه و حزب و دسته ای نیز عضویت نداشت. بسیار خشنودم از اینکه او مانند عده‌ای، به اصطلاح سیاسی نبود، چون اکثریت قریب به اتفاق آنانی‌ که خود را فعال سیاسی می‌‌نامند، مدت‌ها در رکاب حکومت اسلامی بودند و خطاهای بسیاری داشتند، که برایندی جز مرگ بیشتر دلسوزان، رانده شدن آگاهان از ایران و نهایتا ماندگاری رژیم، نداشت! اما همانطور که پیش از این گفتم ندا همواره در پی یافتن راهی برای تغییر حکومت و از بین بردن تفکر غیر انسانی اسلامی در جامعه بود. فعالیت عملی ندا در واقع از آنجایی آغاز شد که فرصتی برای اعتراض به حاکمیت اسلامی و این همه ظلم و بی عدالتی در جامعه یافت. شجاعانه در بین مردم حضور پیدا کرد و از همان روزهای نخست اعتراضات خیابانی مردم در خرداد ۸۸ شعارش مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر حکومت بود. وی با وجود اینکه می دانست که در این کنش سرانجام گلوله ای قلبش را می شکافد با این حال ادامه داد و تلاش کرد که حتی در واپسین لحظات عمرش پیامی را با نگاهش به ما بدهد و آن دانایی، شجاعت و از خود گذشتگی است.
گاهی با خود فکر می کنم ندا در میان صدها فعال سیاسی در اوج قرار گرفته است. او با گذشتن از با ارزش هایش عمیق ترین اثر را نه تنها در ایران بلکه در جهان گذارد.
اما گفتید آموزش! پیش از این عرض کردم که اگر کمی با خود رو راست باشیم، در می یابیم که در یک جامعه مذهبی با حاکمیت اقتدارگرایانه و اسلامی، نمی توان آزادانه آگاه سازی و آموزش را پیش رو قرار داد و به گسترش آن پرداخت! در ضمن چه گروه یا حزبی از میان این همه دسته ها می تواند و اصولا شایستگی آموزش دادن و پرورش را دارد...!؟
در هر صورت اگر راه صحیحی برگزیده شود، می توان این فعالیت ها را به شکلی بسیار محدود از طریق رسانه های اجتماعی و از این قبیل انجام داد. هر چند که راه‌های موثرتری وجود دارد ولی‌ انجامش مستلزم همگرایی ‌ست!
تا کنون هزاران ندا با تقدیم جان شیرین خود کوشیدند تا در این کوره راه برای ما چراغی باشند... امیدوارم که مردم این شعله‌های فروزان را حفظ کنند و در پی روشنایی و یک تحول عمیق برای بهتر زیستن به پا خیزند.


با سپاس از همراهیتان

۱۳۹۱ شهریور ۲۰, دوشنبه

تعطیلی‌ سفارت خانه‌های حکومت اسلامی


پس از گذشت افزون بر سه دهه از تصرف ایران، بیدادگری، ویرانی، غارت منابع ملی‌ و قتل عام نسل آگاهان این سرزمین، توسط جاهلان و جباّران اسلامی، اکنون شمارش معکوس آغاز شده و به آرامی نقاب‌ از چهره‌های ننگین رهبران، پایه گذاران و مجریان تبهکار، فرو می‌‌افتد، خائنین شناسایی میشوند و بسیاری متوجه اهداف ضّد انسانی‌ و اقتدارگر آنان میگردند. 

تخطی کامل و عدم اجرای منشور حقوق بشر سازمان ملل در نادیده گرفتن حقوق مردم ایران در طیف وسیع، فعالیت‌های تروریستی و گسترش تروریسم، همچنین برهم زدن نظام جهانی‌ از جمله اقدامات جنایتکارانه حاکمان اسلامی است که بر هیچ فرد بیدار و عاقلی، پوشیده نیست. در نتیجه باعث شده تا امروز، برکناری سردمداران رژیم خودکامه، حذف بی‌قید و شرط حکومت اشغالگران و جایگزینی یک نظام کامل و روشنگر بر پایهٔ خرد، از سوی ایرنیان دانا و آزادی جوی مطالبه گردد. 

در همین راستا خوشبختانه گرچه دیر، ولی‌ سرانجام دولت کانادا به فریادها پاسخ داد و زنگ خطر را به صدا درآورد. مقامات کانادایی، مهمترین مرکز جرم و جاسوسی رژیم اسلامی، در آمریکای شمالی را بستند و با پایان بخشیدن به روابط دیپلماتیک با آنان، نامشروع بودن حاکمیت فاسدان را اعلام کردند. 

از آنجایی‌ که سفارتخانه‌های حکومت در حقیقت شبکه‌های ترور، خرابکاری و جاسوسی هستند و برچیدن آن ها به شدت باعث تضعیف مزدوران خواهد گشت، بنابراین ما مردم آزادی خواه، ضمن قدردانی و سپاس از دولت کانادا در گام بعدی از تمامی‌ مقامات در مجامع بین‌المللی و دولت ها، به منظور حمایت از مبارزات حق جویانه ایرانیان و نیز بازگشت صلح و امنیت جهانی‌، خواستار تعطیل شدن تمامی‌ سفارتخانه ها، کنسولگری ها، کانون‌های اسلامی و بنیاد‌های خارج از مرز وابسته به رژیم دیکتاتوری ایران، هستیم. 


پاسداشت از میهن، بر عهده هر ایرانی‌ است 

کاسپین ماکان 
تورنتو- کانادا







۱۳۹۱ شهریور ۱۳, دوشنبه

"اکثریت مستبد" و "جمعیت نادان"


دمکراسی و سکولاریزم در معنا بسیار پسندیده و مطلوب جامعه اند، اما این دو تا زمانی‌ قابل اعتماد و اهمیت هستند که هرگز دست آویز دین گرایان به ویژه [مجموعهٔ قوانین ضّد بشری اسلام] که در پایه به تشکیل دو گروه؛ "اکثریت مستبد" و "جمعیت نادان" منجر میشوند، قرار نگیرند! 

کاسپین ماکان


۱۳۹۱ شهریور ۱۱, شنبه

محمد مرسی، زیر پوست سیاست!


در روزهای اخیر بسیاری از مردم و حتا کنشگران سیاسی و فعالین حقوق بشر ارزیابی‌ها و نتیجه گیری هایئ از نشست بین المللی روسای کشورهای عدم تعهد در تهران داشتند که عجولانه، یکطرفه و گاه ستایش آمیز صورت گرفت! در شرایطی که روشن بود؛ برگزاری و شرکت در این کنفرانس، بر آیندی جز سر پوش گذاردن بر اقدامات تبهکارانه حکومت اسلامی و نیز اعتبار بخشیدن به آن، در پی‌ ندارد...! 

محمد مرسی، رئیس جمهور مصر به خاطر سخنرانی اش، به یک ناجی مبدل گشت. اما این قهرمانِ پوشالی به نوبه خود با حضور در تهران، همچنین گفته ها و ناگفته هایش، متاسفانه به رژیم خودکامه مذهبی اسلامی پایداری و رسمیت بیشتری عطا کرد. 

نخست، محمد مرسی از انقلاب مردم مصر برای سقوط سلطنت سخن گفت، ولی هرگز اشاره نکرد که مصر تنها به یک ریفرم و تغییراتی برای اداره بهتر جامعه نیازمند بود، نه یک انقلاب، آن هم انقلابی که در رأس آن اسلامگرایان باشند، و از آغاز، دغدغه بسیاری، برای الزام دستورات اسلامی و ترویج خرافات مذهبی بوده که غالبا بر علیه آزادی و برابری میان زنان و مردان منتهی‌ میگردد. مرسی در عین حال تمام خدمات انور سادات و حسنی مبارک در جهت رفاه مردم مصر را نادیده گرفت و هیچ نامی از آن ها به زبان نیاورد. 

از سوی دیگر، در حالی که برای بسیاری از مردم دنیا روشن است؛ سرآغاز انقلاب های اخیر در جهان، مبارزات حق جویانه مردم ایران در سال ۱۳۸۸ بوده، اما محمد مرسی، کوچکترین اشاره ای به این امر نکرد. 

وی گفت: رژیم سوریه با کشتار مردمش، دیگر مشروعیتش را از دست داده، ولی هرگز ابراز نداشت که حکومت اسلامی بیش از ۳۰ سال است که به خاطرکشتار ده ها هزار تن از مردم آگاه، نقض گسترده حقوق بشر در ایران، طراحی و اجرای عملیات های وسیع تروریستی در جهان، دخالت های نظامی و تحریک برای آغاز جنگ...، هیچ گونه مشروعیتی ندارد! ضمن آنکه در حال حاضر نیز حاکمین ایران، در حمایت از اقدامات بشار اسد در کشتار سوری ها نقش عمده ای را ایفا می کنند.  

و چه نیک بود اگر محمد مرسی حداقل در اولین سخنرانی بین المللی خود، به جای در آغوش گرفتن و فشردن دستان خون آلود جنایتکاران قرن، به احترام صدها زندانی سیاسی و عقیدتی و خون های ریخته شده جوانان آزادی خواه ایرانی که بدون تردید به آنچه که امروز او پیروزی و افتخار مردمش می نامد، بی اثر نبوده اند، ضمن به چالش کشیدن اقتدارگرایان اسلامی، دست کم مقامات حاضر در کنفرانس را به اندکی‌ فکر وا می داشت. 

چنین انتظاری از بان کی‌ مون دبیر کّل سازمان ملل در شکل قویتری وجود داشت. به هر روی حضور نا کار آمد ایشان، تنها به غرور جانیانی که تا گردن در خون مردم غوطه ور هستند، افزود! 

این در حالیست که سقوط رژیم مستبد اسلامی و رهایی مردم ایران، کلید حل بسیاری از مناقشات در منطقه و برون رفت بحران و هرگونه احتمال جنگ خواهد بود.


کاسپین ماکان
شهریور ۹۱







سخنرانی بدون سانسور محمد مرسی:

http://www.youtube.com/watch?v=V733D2XhrXk

۱۳۹۱ شهریور ۲, پنجشنبه

اسلام راستین...!؟

[اسلام راستین، فریب دیگری از اسلام گرایان است]


اگر جامعه ای، مطابق با دستورات اسلامی، اداره گردد و به طور کامل، همه قوانین اسلام، در آن، به اجرا درآید، آنگاه، زنان به دور از حقوق انسانی‌، به شدت محدود و تحقیر شده و مردان، به تبهکارانی جنایت پیشه، مبدل میشوند.
پس، چنین اجتماعی تنها، مسیر نادانی‌ و نابودی را می‌‌پیماید!


کاسپین ماکان

۱۳۹۱ مرداد ۲۶, پنجشنبه

فروپاشی اسلام در برابر "خرد"...!

شوربختانه بیش از نیمی از مردم ایران به بیماری کشنده خرافات، آن هم از نوعی بسیار بدخیم، یعنی اسلام، دچار هستند! اما از سوی‌ دیگر، به تدریج به جمع روشن بینان، افزوده می شود. گر چه بالا رفتن سطح آگاهی و واقع بینی در میان نسل جوان، رشد آهسته ای دارد، ولی تا اندازه‌ای امیدوار کننده است. در این میان باید قدردان دلیرانی چون؛ کوروش بزرگ، نادر شاه افشار، بابک خرمدین، احمد کسروی و صدها اندیشمند و مبارز دیگر باشیم، بزرگانی که تا پای جان برای کاشتن بذر آزادی، آدمیت و پاسداشت این مرز و بوم کوشیدند. 

در عصر ما، از انقلاب ننگین ۱۳۵۷ تا کنون، بیشمار شجاعت پیشه گانی تلاش کردند تا از نابودی میهن و هم میهن جلوگیری کنند. بسیاری از آنان به دست خون آلود اسلام و اسلامیان به قتل رسیدند و برخی پس از تحمل زندان و شکنجه، ناچار به هجرت شدند. این گروه با به کار گیری ابزار رسانه ای، نقش مهمی را در روشنگری ایفا می کنند. هر چند که اگر حیله گری های دسته های موسوم به سبز و اصلاح طلبان فرصت طلب، برای بازگشت به دوران خونین خمینی، در میان نبود، اکنون مژده صبح پیروزی ایرانیان فرا رسیده بود.
در دو تصویر اول، شما بانوانی را می بینید که کتابی بر سر خود نگه داشته اند، همان قرآن، که حاوی قوانین ضّد بشری، به ویژه بر علیه زنان است! و در تصاویر بعدی، جوانانی دیده می شوند که در لجن و گِل فرورفته اند و به ناحیه‌‌ سر و قفسه سینه شان، ضربات پی‌ در پی‌ وارد میسازند یا با استفاده از ابزار آلت مخصوص، خود را شکنجه میکنند و زیر فشار شدید روحی‌ قرار میگیرند تا در مصیبت مرگ و ستایش علی، حسین و ... با یکدیگر رقابت کنند...! آن هم بر سر ماجرایی که ۱۴۰۰ سال از آن می گذرد، و اتفاقا در مورد تبهکارانی است که در گردن زدن آدم ها، ربودن زنان و عیاشی، شهرت داشته اند؛ کسانی که در اندک زمانی به خاطر ایده و در پشت ماجرا برای منافع شخصی، جنگ های زیادی را بوجود آورده و یا فرماندهی کردند که به واسطه آن، انسان‌ های بسیاری را به کام مرگ کشاندند. صرف نظر از هر گونه تعصبی، به نظر شما افرادی را که در تصویر مشاهده می کنید، پیرامون اسلام مطالعه کافی داشته اند؟ حدس می زنید حتا برای یک مرتبه ترجمه درست قرآن را خوانده باشند؟ آیا ایشان می دانند که از نگاه اسلام، زنان به عنوان یک انسان کامل محسوب نمی شوند و از حداقل حقوق انسانی هم برخوردار نیستند؟ تردیدی نیست که آن ها نمی دانند در تقسیم بندی اسلام، به جز عده‌ای انگشت شمار، از جمله پایه گذاران اسلام، هیچکس انسانی درجه ۱ به حساب نمی آید! مردان بندگانی درجه ۲ و زنان درجه ۳ هستند! و هزاران پرسش و نکات دیگر، که بسیاری از پیروان اسلام با تعصبی کور، هرگز بدان توجهی ندارند! مثل افرادی در گرایش های گوناگون، که انگار با همان عقیده دست دوم پیشینیان خود، زاده شده اند. به عبارتی عده‌ای نادان و سودجو در گذشته برایشان تصمیم گرفته اند و از آن پس، بخشی از ذهن طرفداران برای تشخیص خوب و بد، متوقف و یا با اختلال مواجه شده است. تمام این ها در حالیست که بین ۲ تا ۳ هزار سال پیش از پیدایش اسلام، افراد بی ادعایی چون بودا و زرتشت، آدمی را از آزار دادن هر موجودی برحذر می داشتند، همه انسان‌ها را برابر می دیدند، پندار نیک را سر لوحه زندگی قرار می دادند و در هیچ جنگی شرکت نمی کردند. تنها نبردشان با تاریکی و جهل بود، که بر آن چراغ دانایی می افروختند...
بر خلاف انتظار، پس از گذر قرن‌ ها به جای توسعه خردمندی؛ ظهور اسلام، اصل کشتن و کشته شدن را انتشار داد...! 







نزدیک ترین مثال؛ 
حتما به خاطر می آورید شعار "یک یا حسین تا میر حسین" و "دستمال سبز" و "الله اکبر"، در میان بسیاری از ایرانیان، به یک اپیدمی مقدس، مبدل گشت...! همان افکار ناکارآمدی که باعث فراموشی سه دهه ویرانی و قتل هزاران روشنگر و آزادی خواه گردید! و تا جایی پیش رفت که مردم به سطوح آمده از جبر حکومت اسلامی را، ناگزیر به تأیید و تمجید منشأ ویرانی ها کرده و بار دیگر به جای پیشین بازگشتند! اگر قدری با خودمان روراست باشیم، در آن صورت می توان گفت؛ مشکل ما مردم ایران، خامنه ای، احمدی نژاد، سپاه و بسیج نیست! اشتباه نکنید! مشکل انگلیس، آمریکا، چین و روسیه هم نیست! مسئله اصلی خود "ما" هستیم! تا زمانی که ذهن ما پر از مهملات و خرافات، راجع به پیشوایان دینی نظیر محمد و مهدی، یا تار مو و باد شکم، پای چپ و راست و نحوه سکس با کودک و عمه و خاله است، آن هم در شرایطی که حاضر به پذیرش حقایق و درک مسائل انسانی با دانش امروز نیستیم، هرگز طعم آزاد بودن را نخواهیم چشید...!
بنابراین چنانچه فردا هم شاهد فروپاشی حکومت اسلامی باشیم، عدم شناخت کافی از حقوق انسانی که ناشی از باورهای دروغین و نادرست است، بستر مناسبی خواهد بود جهت پدید آمدن استعمار و استبداد نوین! در نتیجه برای دستیابی به صلح و آرامش، علاوه بر سقوط رژیم؛ اسلام زدایی، لازمه برخورداری از یک جامعه روشن اندیش و آزاد است. پرسش اینجاست! چرا اسلام؟ زیراکه اسلام بر خلاف دیگر ادیان و مذاهب، دو مشکل پایه ای دارد! اول اینکه مملو از قوانین جابرانه و دستوراتی بر علیه انسان هاست و دیگر آنکه اصلی در خود، مبنی بر مطلق و غیر قابل تغییر بودن، دارد. پس؛ نه با دوران خود و نه با دنیای امروز مطابقت می کند!
در پایه ادیان دروغی بیش نیستند. ولی با تغییراتی که امروزه در آن ها حاصل شده دست کم به جنگ و ستیز با انسان نمی پردازند.
پرچم اسلام، پس از گذشت قرن ها بیدادگری و خشونت، "بی خردی" را در پی داشته که "بی خردی" مهمترین عامل وجود "خودکامگی" است.
اکنون در سرزمین ایران، خودکامگی به "حکومت ولایتی" منتهی شده است، یعنی گشودن دفتر نمایندگی خدا بر زمین و اطاعت بی چون و چرای مردم! پایگاه اصلی آن در ایران بوده که در سراسر دنیا ریشه دوانده است. در تفسیری روشن تر، به معنای نادیده گرفتن خداوند و دخالت در نظم جهان هستی به لحاظ سودجویی مضاعف عده ای خاص و حاکمیت جبار بر عام است. طبق اعلام پایه گذاران رژیم اسلامی، از جمله اهداف ایشان، صدور اسلام و حاکم شدن بر جهان اسلام به شمار می رود، که متاسفانه با انجام اقدامات تروریستی در داخل و خارج از ایران تا اندازه ای موفق بوده اند. حال برای همسو کردن دیگر مسلمان ها و اعراب بایستی به نابودی دشمن ساختگی به نام اسرائیل و از بین بردن یهودیان ، یعنی ایجاد هولوکاست دیگر، بپردازند.
اگر به تاریخ گیتی نگاهی بیندازیم، در می یابیم که خدا هم دچار خطا می شود! به عنوان مثال؛ دیگر خبری از دایناسورها نیست! خالق، آن ها را از بین برد، چون در خلقتشان اشتباه کرده بود! حال چه رسد به مضحکه هایی از جمله خمینی و خامنه ای که خویش را نماینده ایزد خواندند و خود را عاری از هرگونه تخطی می دانند.
اوج اسلام زدگی، به خصوص طی ۳۳ سال گذشته، نه تنها نتوانست رفاه، امنیت و انسانیت را به ارمغان بیاورد، بلکه سبب گردید تا بی عدالتی و توحش، بیش از هر زمان دیگر به بالاترین مرتبه برسد! خوشبختانه این برآیند، کذب و تهی بودن اسلام را آشکار ساخته و در حقیقت سند محکمی بر علیه آن به شمار می رود.
البته خاطر نشان می کنم که اسلام گونه های متعددی دارد. به راستی اسلامی که در ایران حاکم شده تا حدی سختگیری کمتری در مورد پیروان خود دارد. اگر قرار باشد به همه دستورات و توصیه های اسلام عمل شود کمتر انسانی زنده مانده یا در شرایط عادی به سر خواهد برد. 
بسیاری از ما درک درستی از مفاهیم دمکراسی، سکولاریزم و از این قبیل را نداریم! پیش تر روشن شد، دین، همواره شیوه‌ای است برای استثمار و بردگی انسان. صرف نظر از این حقیقت، سکولاریزم، همان طور که در منشور حقوق بشر هم تا اندازه‌ای به آن اشاره شده، آزادی دین و پیروان ادیان را در جایگاهی جدا از امور سیاسی، محترم و مجاز می‌داند. اما پرسش مهم، اینجاست که آیا دستورات انسان ستیز، نا عادلانه و جنگ جویانه اسلام، با اساس قوانین حقوق بشر مغایرت ندارد...؟ در مورد دموکراسی هم، وضع به همین ترتیب است، عده‌ای شتاب زده می‌گویند؛ انتقاد از اسلام و ذکر حقایق در این باره، با دمکراسی، منافات دارد...! در پاسخ باید گفت: دموکراسی یا همان جامعه گرایی، نخست، مستلزم آگاهی‌ بخشیدن به مردم است! مردم جامعه ای، را تصور کنید که بنا به دلایل مختلف، مانند سانسور یا تبلیغات نادرست، عقاید خطرناک و باور‌های ضّد انسانی‌ داشته باشند، بی‌ شک در چنین موقعیتی هرگز نمیتوانند تصمیم صحیحی برای اجتماع خود بگیرند. در مثالی روشنتر؛ احترام گذاشتن به عقاید پلید دیگران، نشان دمکرات بودن، نیست! با این تفاصیل و توضیحات، در می‌یابیم که؛ برای جلوگیری از رخ داد هرج و مرج و سؤاستفاده برخی‌، باید تعریف عاقلانه‌ای از واژه‌های آزادی، دموکراسی، سکولاریزم و ... بیان داشت. بدیهیست، که آموزش پیش شرط و ضامن اجرائی شدن آنها خواهد بود.
به آن دسته از معترضین به نوشته هایم می گویم؛ [حقیقت، توهین نیست! تعصب را در گوش‌ای رها کنید].
شاید بهتر باشد که سرانجام با شجاعت دست از لاپوشانی و خودسانسوری بر داریم و با روشن بینی و روشنگری بر مشکلات فائق آمده تا همگان میهمان امنیت، آسایش و آزادی باشیم. 

مولوی در این باره به ما پند می دهد؛
داد جاروبی به دستم آن نگار                          کز بن دریا برانگیزان غبار


پایان سخن؛ 
تنها راه رهایی، همسویی با خردمندان راستین و جرعه ای خرد، از چشمه حقیقت است...

کاسپین ماکان
امرداد ۱۳۹۱

۱۳۹۱ مرداد ۲۴, سه‌شنبه

حکومت ضّد مردمی

بی اعتنایی شدید مقامات حکومتی به مردم مصیبت زده آذربایجان، از جمله محمود احمدی نژاد و خروجش از کشور، تنها به خاطر شرکت در نشست همبستگی اسلامی در عربستان!

***

بازدید بسیار ساده و بدون آلایش امپراطور سالخورده ژاپن از مناطق سونامی و زلزله زده، به همراه همسرش در سال گذشته.
آقای "اکی هیتو" برای پیگیری اوضاع و نیز همدردی با بازماندگان، و با وجود بیماری شدید قلبی در منطقه حاضر شدند.


۱۳۹۱ مرداد ۲۱, شنبه

بی‌ کفایتی مسئولان حکومتی

همانگونه که در این تصویر جانسوز پیداست، بدون تردید این عزیزان از زمین لرزه آذربایجان نجات یافته بودند، اما به خاطر نبود امکانات درمانی و امداد رسانی لازم و به موقع، جانباخته اند و در یک بیمارستان به طرزی که مشاهده می‌کنید، پیکرشان در گوشه‌ای رها شده است.



رهبران حکومت اسلامی، هیچگاه خود را مسئول حفظ جان و مال مردم ایران ندانسته اند!
عوامل رژیم اسلامی همیشه یا در حال قتل و اعدام هستند یا به دلیل بی‌ کفایتی و کم توجهی‌‌ها، به عناوین مختلف باعث مرگ هم میهنان می شوند.

کاسپین ماکان
مرداد ماه ۱۳۹۱

۱۳۹۱ مرداد ۲۰, جمعه

حجاب، توهین به زنان و مردان!

[حجاب] عبارت است از [اتهام به مردان]، که به محکومیت و [اشد مجازات برای زنان] منتهی می شود!
در نتیجه [حجاب]، [توهین] مستقیم به مردان و نهایت بی عدالتی نسبت به زنان است...!
کاسپین ماکان


حجاب، دروغی بیش نیست!

[حجاب] مانند دیگر لایه ها و بخش های ادیان، به ویژه [مجموعه قوانین ضد انسلانی اسلام]، دروغی بیش نیست! 
در [دمکراسی]، [دروغ] جایگاهی نداشته و هرگز پروش نمی یابد، [روشنگری] یکی از پایه های دمکراسی محسوب شده که از حمله وظایف [افراد دمکرات]، برای پدید آوردن یک [جامعه دمکراتیک] است...
کاسپین ماکان